سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خودمو خودش




سلام.

بالاخره بعد یه مدتی اومدم. فکر کنم یه هفته ای هست که نیومدم، میدونید چی شد؟ من یه هفته ای هست که از رفاقت هیچی نفهمیدم، همش جنگ اعصاب بود. هروز و هرشب همش بحث میکردیم. جفتمون میگیم که همدیگرو دوست داریم ولی نداریم. نمیدونم شایدم داشته باشیم. من که قبلا خیلی دوسش داشتم، توی دوس داشتنم هم ذوق و شوق زیادی داشتم ولی سارا سعی کرد من هم مثل خودش کنه، منم 2،3 روزی هست که بی تفاوت شدم. من دیروز ظهر تموم کردم. یعنی تمومش کردیم بعد از این که تموم شده بود تونستم یه نفس راحت بکشم. یه هفته بود که تمام فکرو ذکرم شده بود سارا، اینکه نکنه از دستش بدم. ولی اینکه یه نفر توی  یه هفته، نمیدونه یکی رو داره یا نداره خیلی سخته. بیشتر از اون چیزی که فکرشو می کنید فکرم مشغول بود و حرص میخوردم. ولی دیروز غروب دوباره شروع شد. قرار شد چیزایی رو که من میگم انجام بده. ولی من که تا الان چیزی ندیدم. حالا هم دیگه واسم مهم نیست. واسم مهم نیست که زنگ نمیزنه، واسم مهم نیست که کمتر اس میده، واسم مهم نیست که با بقیه چه رابطه ای داره. کلا سعی کردم چیزی واسم مهم نباشه. چون خودش اینطوری خواست. منم شدم مثل خودش.

حالا هم تصمیم گرفتم هر چند وقت یه بار بیام اینجا یه شعر یا مطلب بذارم. نه واسه کسی، واسه دلم.

از دستش هم ناراحت نیستم، خب اخلاقش اینجوریه،منم نمیتونم عوضش کنم. احتمالا روزی برسه که همین چند تا اسی رو که بهم میدیمو ، ندیم و یواش یواش از یاد هم بریم.

قصه ما به سر رسید کلاغه به زیدش نرسید(این جمله طنز بود ولی شما جدی بگیرید)

در زمین عشقی نیست که زمینت نزند، آسمان را دریاب

 

 

 

این آپم خیلی غم انگیز بود من همیشه طنز مینوشتم ولی نمیدونم چرا این مطلب اینقدر غمناک بود حالا یه جک میگم روحیتون عوض بشه.

 

کره خری از مادرش پرسید :من چطوری به دنیا امدم ؟ مامانش گفت :بابای خرت خر شد. عاشق من ماده خر شد. من خرم خر شدم عاشق اون نره خر شدم . اینطوری شد که خر تو خر شد و کره خری به در شد...

مگسه نامزدش رو می گیره تو بغلش، میگه: عزیزم! من تو را با هیچ گهى عوض نمی کنم!

  این که 2 تا جک شد!!! عیبی نداره شما اندازه یه دونه جک بخندید.

 

شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت. "چگوارا"


نوشته شده در یکشنبه 89/7/25ساعت 4:50 عصر توسط دارا نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت